[گناهکار} pat 22:
میخواستم برم عقب که،
سارا*ارسلاانن
هیی،این این جا چیکار میکنه ارسلان
لبخند شیطانی زدم
ارسلاننن،
از گردن دیانا گرفتم،و کشیدم سمت خودم از لبش بوس کردم
سارا😳😳😳😳😳،دختره و از ش جدا کردم،معلومع چیکار میکنی،
اره،
ببین ارسلان من عشق توهم نه این،
دیانا*خب ما تو رو بازی دادایم،
چی،
دیانا*ارسلان راستشو بگو
اره،راستش اینه من عاشق دیانام،و با اون تو رابطه هم،
نه راستش این نبود ،
چیی،
ببین سارا،این فقط یه انتقام هستش فقط بخاطر مادرت
مگه مادر من کیه،اثلا چی میگی تو دختر تو اینجا چیکار میکنی،
دست دیانا گرفتم و کشیدم سمت خودم،خداحافظ واسه همیشه،بری
ارسلان،معلومه چیکار کینیع،وایساا
چیههه،
زده به سرت
هه،تو بگو میخوای با من باشی و کمک کنی یا نه،
نهههه،
😶😶😶😶باشه
برو منم کاری باهات ندارم،هر جا میری برو،
ارسلان،رفتم جلوش من میرم راستشو به سارا میگم
نهه،
راه افتادم به سمت در
دیانا کولش کردم و به سمت ماشین رفتم
وان کننننن،اقای کمک این آقا منو میدوزده،
گذاشتمش رو صندلی ماشین،توهم از اونجایی
چی
همتون میخواین منو اذیت کنین،توهم میثم اونایی
من کمکت
چی کمکمیییییی(با داد)
.خ..ب.اروم..ب.اش،
ببین ،یا همین الان کمک میکنی تا آخرش میمونی،یا نه کدوم
مکث کردم،
دیدی،مترسی
میمونم،از الان کنارت سایه به سایه،میمونم،تا همه رو شکست بدی،
🙂🥺😳
ارسلان من کنارتم،دستشو گرفتم،هستمم
قل میدی
قل،
رفتم جلو بوس کوچیک از لبش کردم،
این الان نشانه قل ت بود
هومممم،
🙂🙂🙂🙂
اگه ،یه روز من نباشم چی
نمیفهمم،
اگه به دست دشمن ها کشته بشم،بازم هستی
این چه حرفی،مگه میزارم تو بمیری،هستممم،
پسس باید مال من شی
ها،
واسه اینکار لازمه ،
میشمم،
عجیب هه
چی
اینطور موافقت میکنی،
هه،خندیدم
نمیخوای بریم،
چرا میگم رانندگی خیلی سخته،
میخوای یادت بدم
با ذوق بش نگاه کردم،واقعا🥺🥺
اره،فقط بیا کنار من بشین،اومدم،جلو،خب تو برو طرف شاگرد
اعع،هنوز بلد نیستی ماشینمو میزنی به دیوار،وسط پای من بشین خب
خب اول گاز بده،پاهات رو کلاج باشع،
نمیتونم
اصلأ تو فرمونو داشته باش من اینا رو تنظیم میکنم
بتشه،
شروع کردم،به رانندگی، کم کم داشتیم میرسیدیم،
خب رسیدیم پیاده شو به سمت بالا فرارکردم،
کجا،
تشنمههه
هه،
رفتم سری در باز کردم بطری آب سر کشیدم،اخیش رو مبل نشستم
خوردی
اره
ولی سارا دهنش باز مونده بود،
دیانا،هومم،اع
چیه
چقدر تلخه
چی
این دیگه چه ابی هست،اع،دهنم بوی سگ گرفته،
برگشتم آشپزخونه نگاه کردم،بلع،خانوم الک خوردی
هااااا،اخه بطری الکل اونجا بزاری،
من بعضی وقتا میخوردم واسه همون
وای سرم داره گیج میره ،حلا چجوری این لباسا رو در بیارم،
به سمت بالا میرفتم که چشام سیاهی رفت،که یکی از پشت گرفت
مراقب باش باسر می رفتی تو زمین بیا من کمکت میکنم بری
رفتم تو اتاق،ارسلان
هومم،
زیپ لباس
بیا،داشتم باز میکردم،خب
مرسی
وایسا
چیه،
چرا سوتین نداری
برگشتم به دستام جلو سینه هام گرفتم منحرففففف،
بابا پشت لباستو فهمیدم،
بسههه،بسهه،پاشو برو بیرون،
باشه
نه نرو
هه،چیکا کنم الان
برو
نرو
دیانااااااااا،
بیا،
خب
بری بهتره
بیشعورررر
تر خدا ایندفعه بمون،
بخدا بمونم میمونما،
کار دارم
چی،
بیا،
خب
دیانا،یه ارسلان خیره شدم
چیه..؟،،😉
خب لایک کامنت فراموش نکنید،فردا پارت میزارم امشب پارتی نیست حتی اصرار کنید حتی شما دوست عزیز،خخخخ
دوستون دارم 😻✨✨
سارا*ارسلاانن
هیی،این این جا چیکار میکنه ارسلان
لبخند شیطانی زدم
ارسلاننن،
از گردن دیانا گرفتم،و کشیدم سمت خودم از لبش بوس کردم
سارا😳😳😳😳😳،دختره و از ش جدا کردم،معلومع چیکار میکنی،
اره،
ببین ارسلان من عشق توهم نه این،
دیانا*خب ما تو رو بازی دادایم،
چی،
دیانا*ارسلان راستشو بگو
اره،راستش اینه من عاشق دیانام،و با اون تو رابطه هم،
نه راستش این نبود ،
چیی،
ببین سارا،این فقط یه انتقام هستش فقط بخاطر مادرت
مگه مادر من کیه،اثلا چی میگی تو دختر تو اینجا چیکار میکنی،
دست دیانا گرفتم و کشیدم سمت خودم،خداحافظ واسه همیشه،بری
ارسلان،معلومه چیکار کینیع،وایساا
چیههه،
زده به سرت
هه،تو بگو میخوای با من باشی و کمک کنی یا نه،
نهههه،
😶😶😶😶باشه
برو منم کاری باهات ندارم،هر جا میری برو،
ارسلان،رفتم جلوش من میرم راستشو به سارا میگم
نهه،
راه افتادم به سمت در
دیانا کولش کردم و به سمت ماشین رفتم
وان کننننن،اقای کمک این آقا منو میدوزده،
گذاشتمش رو صندلی ماشین،توهم از اونجایی
چی
همتون میخواین منو اذیت کنین،توهم میثم اونایی
من کمکت
چی کمکمیییییی(با داد)
.خ..ب.اروم..ب.اش،
ببین ،یا همین الان کمک میکنی تا آخرش میمونی،یا نه کدوم
مکث کردم،
دیدی،مترسی
میمونم،از الان کنارت سایه به سایه،میمونم،تا همه رو شکست بدی،
🙂🥺😳
ارسلان من کنارتم،دستشو گرفتم،هستمم
قل میدی
قل،
رفتم جلو بوس کوچیک از لبش کردم،
این الان نشانه قل ت بود
هومممم،
🙂🙂🙂🙂
اگه ،یه روز من نباشم چی
نمیفهمم،
اگه به دست دشمن ها کشته بشم،بازم هستی
این چه حرفی،مگه میزارم تو بمیری،هستممم،
پسس باید مال من شی
ها،
واسه اینکار لازمه ،
میشمم،
عجیب هه
چی
اینطور موافقت میکنی،
هه،خندیدم
نمیخوای بریم،
چرا میگم رانندگی خیلی سخته،
میخوای یادت بدم
با ذوق بش نگاه کردم،واقعا🥺🥺
اره،فقط بیا کنار من بشین،اومدم،جلو،خب تو برو طرف شاگرد
اعع،هنوز بلد نیستی ماشینمو میزنی به دیوار،وسط پای من بشین خب
خب اول گاز بده،پاهات رو کلاج باشع،
نمیتونم
اصلأ تو فرمونو داشته باش من اینا رو تنظیم میکنم
بتشه،
شروع کردم،به رانندگی، کم کم داشتیم میرسیدیم،
خب رسیدیم پیاده شو به سمت بالا فرارکردم،
کجا،
تشنمههه
هه،
رفتم سری در باز کردم بطری آب سر کشیدم،اخیش رو مبل نشستم
خوردی
اره
ولی سارا دهنش باز مونده بود،
دیانا،هومم،اع
چیه
چقدر تلخه
چی
این دیگه چه ابی هست،اع،دهنم بوی سگ گرفته،
برگشتم آشپزخونه نگاه کردم،بلع،خانوم الک خوردی
هااااا،اخه بطری الکل اونجا بزاری،
من بعضی وقتا میخوردم واسه همون
وای سرم داره گیج میره ،حلا چجوری این لباسا رو در بیارم،
به سمت بالا میرفتم که چشام سیاهی رفت،که یکی از پشت گرفت
مراقب باش باسر می رفتی تو زمین بیا من کمکت میکنم بری
رفتم تو اتاق،ارسلان
هومم،
زیپ لباس
بیا،داشتم باز میکردم،خب
مرسی
وایسا
چیه،
چرا سوتین نداری
برگشتم به دستام جلو سینه هام گرفتم منحرففففف،
بابا پشت لباستو فهمیدم،
بسههه،بسهه،پاشو برو بیرون،
باشه
نه نرو
هه،چیکا کنم الان
برو
نرو
دیانااااااااا،
بیا،
خب
بری بهتره
بیشعورررر
تر خدا ایندفعه بمون،
بخدا بمونم میمونما،
کار دارم
چی،
بیا،
خب
دیانا،یه ارسلان خیره شدم
چیه..؟،،😉
خب لایک کامنت فراموش نکنید،فردا پارت میزارم امشب پارتی نیست حتی اصرار کنید حتی شما دوست عزیز،خخخخ
دوستون دارم 😻✨✨
۸۲.۵k
۱۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.